عشق ساطع شده از مشرق بین الحرمین
بی خود از خود شده ام عاشق بین الحرمین
ربط داده ست به هم روح دو تا دریا را
آب های جبل الطارق بین الحرمین
از حرم تا به حرم در پی عذرای دل ام
چند گویم شده ام وامق بین الحرمین
من نه امروز فقط این همه عاشق شده ام
در ازل بوده دل ام مشفق بین الحرمین
چون زبان شرر افشانه ی زینب گویاست
آفتاب ادب منطق بین الحرمین
آفریده ست درآن آینه شعری ابدی
دست اعجازگر خالق بین الحرمین
باز بر زاویه ی چشم و دل ام تابیده
نوری از پنجره ی بارق بین الحرمین
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:ممنون!خوشحالم ک از وبم خوشت اومده باش حتما